ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
لحظاتی همه از جنس بلور
می شود لذت برد
از لبی خشکیده
که فقط زمزمه آب دلش را تر کرد
از دهانی که اذان تا به اذان
سبدش خالی بود
از تمام مزه ها
پر نشد از هوس توت و گلابی و دروغ
من رفیق شوقم
از سکوتی که تماشا دارد
وقت افطار سر سفره نور
موقع واشدن روزه فقط با لبخند
لحظاتی که در ان زمزمه ها رنگ دعاست
تا تعارف کردم
ظرفی از خوبی را
به فقیری زیبا
در فضایی که شد آکنده به عطر رمضان
ابری از خوشحالی
سینه ام را پر کرد
در شب پنجره ها
درشب بال در آوردن عشق
غیر از امواج نگاه
یا به پرواز در آوردن آه
نیست چیزی دیگر
در کف دستانم
حسن امتحانی