یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیدن تو تابستان است؛

دیدن تو
تابستان است؛
روز را طولانی می‌کند
و شاتوت‌ها بر درخت، گنجشک می‌شوند

نبودنت امّا اواسط زمستان است؛
هرروز
دست شب را می‌گیرد و
ظهر نشده، به خانه می‌آورد.


جواد گنجعلی

روزگاری عاشق دختر جنگلبان بود....

روزگاری عاشق دختر جنگلبان بود....
افرای نر...
سعی کرد پایش به خانه ی آن‌ها باز شود
مبل راحتی شد...
میز تحریر...
خلال‌دندان...
دوره‌گردی شد ...
با دلِ چوبی...
برای همین بوی خوش می‌دهد...
این کُنده ی درخت...
که حالا دارد می‌سوزد ! .


جواد_گنجعلی

از جنگ از جدایی و نفرت دلم گرفت

از جنگ
از جدایی و نفرت دلم گرفت
دلتنگِ بازوانِ توأم
صلحِ تن‌به‌تن!

جواد گنجعلی