ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
می کِشد حُسنَت مرا ، سوی رُخ زیبای تو
لیلیِ سرگشته ام ، در پهنه ی صحرای تو
این منم افتاده در طوفانِ اقیانوس عشق
غرق گشتم عاقبت ، در عشق ناپیدای تو
در هوای وصل تو ، بیمارِ تبدارت منم
درد من درمان شود ، بادیدن سیمای تو
ماه بودی آسمان عشق مارا نازنین
من نمی بینم چرا مهتابیِ شبهای تو ؟!
رو مگیر از من که مشتاقم ببینم بارها
چشم مست و گوشه ی ابروی بی همتای تو
بازهم تکرار کن . حرف و حدیث بوسه را
تا شوم از جان و دل ، سرگشته و شیدای تو
گفته بودی ، عاشقِ مسکین و هجران دیده ام
در فِراقت همچو گل پژمرده شد لیلای تو
یار من بودی چرا بیگانه گشتی بادلم ؟
تب گرفته جان من ، می سوزم از سودای تو
قلب من خون کرده ای ، در فکر درمان نیستی
تا چه آید بر سرم ، از آتش رؤیای تو
من گذشتم از تو و از عشق نافرجام اگر
نیستم دیگر اسیر وعده ی فردای تو
فریبا دلال