یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

همسفرم

همسفرم
با قصه تازه‌ای
از تابش عشق
در وسعت بی غروب چشمان تو
می روم
تا آیت نورانی یک لبخند
پنجره روشن صبح را می گشایم
به نوازش های نسیم
و غبار از چهره خاطره ها می شویم
همسفرم
با سرمستی گنجشک ها
در آنسوی حیاط
مثل یک رود
میل دریا دارم
مثل یک دشت
پر از زمزمه ام
گلخانه لحظه هایم
لبریز طراوت
چه خیال انگیز این بارش نور
چه تماشایی
فرصت سبز حیات
همسفرم
با شادی پروانه کوچکی
روی پلک تر گل ها
از ساحل رنگین خیالم
عطر گیسوی تو را می شنوم
از ورای ثانیه هایی دلتنگ
مثل یک آینه پرنقش
مثل تنهایی یک فانوسم
در تلاطم امواج نگاهت


عبدالله رضایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد