یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کاش موهایم بلند و بور بود

کاش موهایم بلند و بور بود
یا بولند و روشن و لخمور بود
کاش رنگ پوست همچون شیر بود
چشم ها قدری درشت و قیر بود
رنگ آن آبی اگر بودی چه خوب
یا به رنگ چای قاطی شیر بود
بین گردن تا جناغ سینه ام
قله هایی از سفید اکسیر بود

کل وزن من اگر بودی سبک
زیر شعر من پر از تقدیر بود
حیف شعر و فضل و هر دانشوری
خوب و با معنی و خوش تعبیر بود
لیک اگر گوید ورا صاحب لبی
آن لبش در شرع خود تحذیر بود
با وجو این همه دلدادگی های عظیم
من ندانم جنس دوم از کجا تقدیر بود
جنس اول این زنانند ای خدا
جنس دوم گر وجودی دارد آن، این پیر بود
موی ها رفته به قصد بازناگشتن فنا
پوست همچون کرگدن تصویر بود
لب چو تیوپ دوچرخه پر ز باد
چشمها خود آیت تصغیر بود
سینه ای پر مو چو پشت خرس و اسب
تا نوک انگشت پا از موی یک تقصیر بود
با چنین هیئت چو میمون نیجر
در خیالی خام بد درگیر بود

کوروش کوشا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد