یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آسمان، ابرهایش را به چشمانم سپرد

آسمان، ابرهایش را به چشمانم سپرد
سیل آمد، شهرِ آبادِ مرا با خود برد
یک خرابه ماند برایم از تو
تکه‌ی سالم‌ترم را آب خورد

آسمان ترسید، ابرهایش را گرفت
بعد آن، چشمِ منم باریدن از یاد برد
آن‌قدر چشم و دلم خشک شدند
که سبک شد و به پُستِ باد خورد

باد بُرد و دلِ من را به سَرسنگی زد
آنجابودکه احساسِ منم، جان داد مُرد


معصومه علیجان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد