یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مرورت می‌کنم امشب میان خواب و بیداری

مرورت می‌کنم امشب میان خواب و بیداری
منم درگیر تو اما،تو از من کی خبر داری؟؟؟

خیالاتت زده بر سر که خواب از من گریزان است
خوره افتادهِ بر جانم از این درد خودآزاری

نشستم روبه‌روی آینه این بار در چشمش
زنی را دیده‌ام با خنده‌های تلخ اجباری


هجوم هجمۀ دلواپسی‌ها بی‌قراری‌ها
به روی قلب ویرانم ... شده مانندِ آواری

سرم می‌خواهد امشب پربهانه شانه‌هایت را
پس از تو تکیه‌گاهش شانۀ بی‌جانِ دیواری

جنون سر رفته از شعری که از احساس لبریز است
تحمل رفته از دست غزل‌ها بی تو انگاری

دوباره شب شد و شب‌زنده‌داری‌های تکراری
من از فکر تو بیدارم،تو از حالم خبر داری !!!؟؟؟

آرزو بزن بیرانوند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد