یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مرا به ترنم نگاهت

مرا به ترنم نگاهت
دعوت کن
تا در دریای مهر
چشمان تو غرق شوم
ای مه ماه فروغ

دیده رها ساختم ز تن
همه چشم به سوی تو دوختم
تا که برگردی به آشیانه
رها شده از وجودت
تا زیبا کنی آن نگاه منتظر
از پشت پنجره رو به چشمانت

درفراق رنگین کمان
دیده گانت سوختم
در عجبم که خاکسترم
ترنم نگاهت را دارد
و مشتاق مستی لعل لب توست

آهنگ آشنا شدنمان
در ساز ناکوک زندگی گمشده است
نشاط این لحظه
مدیون ترنم نگاهت است

باران دگر بار می بارد
گر چه چشمانم خیس شده
ولی این نیز
از ترنم نگاهت است
بر روی گونه هایم

کووس انالحق زد منصور
به مسلخ بردند
درویش عاشق و شیدای
ترنم نگاهت

دنیای کوچک من
جمله در نگاه پنهان توست
شفق سرخ
روی نیلی من است
از خجل ماندن
در برابر ترنم نگاهت

پرنده دلم را آزاد کردم
تا بنشیند در آشیانه قلب تو
همه دیده و دل
آتش زدم
در فنای خویش
برای یک آن ترنم نگاهت

برون آی ز کلبه خویش
تا دو جهان بفروشم
ز قدم چشمانت
بر روی تن چاک خورده
از زخم دوری
ترنم نگاهت

عاشقم و معشوق در کرشمه ناز
چه کنم تا برهانم دیده
از جمال چشمانی
با ترنم نگاهت
که آتش زده دامن من
سوختم و ساختم
جهانی به طراوت
از ترنم نگاهت


حسین رسومی

نظرات 1 + ارسال نظر
s.gh09 چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1403 ساعت 12:14

عالی بود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد