یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خو گرفته بود دلم به واژه ی تنهایی

خو گرفته بود دلم به واژه ی تنهایی
قلب من ساخته بود یه دنیای رویایی
خط قرمزی کشیدم پره از ممنوعه
حد ومرزاش زیاد و باورش وارونه
پا گذاشتی وسط هرچی که ساخته بود دلم
یهو انگار بیصدا شد قلب پاک و عاقلم
تو هیاهوی سکوتم‌ لب من می جنگید
توی حرفهای قشنگت که غمم‌می خندید
سرده دستای تو و آغوش تو‌ پوشالی
جای قلب مونده تو سینم حفره ی تو خالی
حالا مثل اون پرنده که جدا از قفسه
شده آواره ولی رفتن تو براش بسه

سمیرا صادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد