ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بالاتر از سیاهی،
رنگ هست،
دیدمش،
رنگ سرخ،
قرمزی روشن،
رنگ خون و گل لاله.
بر روان مُرده و تکه های شخصیتم که تیره و مشکی و تار بودند،
رنگ سرخ را دیدم.
سرخ پایان سیاهیست،
پایان روشناییست
سرخی، رنگ مرگ است،
رنگ سوختن و خاکستر شدن بخش ناکارآمد، توامان با بخش کارآمد درونت.
گویا نیروی با داس و چکش،
آماده تا هر طبقه ای را از هم گسسته سازد.
از طبقه امید و آرامش تا درد ناامیدی و ترس و وحشت،
از طبقه عشق و دوست داشتن بگیر تا نفرت و خصم،
از جلوه های هنر و شادی بگیر تا جلوه های پوچی و غم.
همه و همه همزمان فرومیریزند.
اینجا همه چی سرخ است...
باران خون در من به راه افتاده....
آرش غدیر