ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
نوشیدم و نوشتم، یک جرعه یک جریده
آن را ز جام پر خون، این را به اشک دیده
سرویی که آب امید، دادی تو با نگاهت
امروز پیرمردی است، با قامتی خمیده
من عاشقی پر از شور، با کوله باری از شعر
ما نگشتم افشا، چون میوهای نچیده
بر شاخ ساری از درد، جامانده با رخی زرد
این عشق قسمتم کرد، جانی به لب رسیده
نفرین بر این شب سرد، بر شهر پر ز نامرد
بر عشق تو که پرورد، قلبی بخون تپیده
این بود قصه ما، کم نیست غصه اما
مثل من و تو عاشق، دنیا به خود ندیده...
امیرحسین بادنوا