یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اشک هایم می چکد بی ماهِ تابانی که نیست

اشک هایم می چکد بی ماهِ تابانی که نیست
سوز دارد زخم دلِ از درد درمانی که نیست
می‌ برد سَر کاسه یِ صبرِ مرا داغِ فراق
دشتِ دلِ می خُشکَد از قحطیِ بارانی که نیست
سر به زانویِ خیالت می‌گذارد قلبِ من
مست میکوبد طپش از جامِ پیمانی که نیست
میگذارم بر پلِ احساس پایِ خسته را

می شتابم سویِ دلدارِ خرامانی که نیست
می سراید قصه ی رنجِ مرا استادِ غم
می دَرانَد چاکِ غم را از گریبانی که نیست

رقیه صدفی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد