یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای خدا مظلوم این دوران تویی

ای خدا مظلوم این دوران تویی

یکه و تنها در این سامان تویی

آنکه باید خون بحالش گریه کرد

آن غریب چاه و نخلستان تویی


ای فدای فضل و جود و رحمتت

صبر و تدبیر و مدارا کردنت

کو دگر از نام و دین تو نشان

این پلیدان را ز درگاهت بران


جواد صفری

در این شب‌ها یقین دارم که بیمارم

در این شب‌ها یقین دارم که بیمارم
تو را می‌بینمت با اینکه بیدارم

ندارم چاره‌ای دیگر فقط باید
به جای گوسفندان آه بشمارم

تمام شادی‌ام باشد برای تو
تمام غصه‌هایت را خریدارم


خزان افتاده در باغم، خدا باغم...
بر این قلبی که پژمرده‌ست می‌بارم

نه انسانم نه حیوانم که حیرانم
چنان یک روحِ شبگردِ خودآزارم

الا ای دل نصیبم کرده‌ای از عشق
گهی رنج و گهی اندوه بسیارم


مرا گم کن، مرا پیدا نکن دیگر
مرا بر دست‌های مرگ بسپارم

مصطفی خادمی