ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تداخل کرده با ابری وجود آفتاب اینجا
تنی بر دار آویزان نگاهی بر طناب اینجا
روان می گردد این روح و روان کودکان ما
به سمت رنگ شیرینی به دودی از کباب اینجا
تمام سفره خالی شد ز نان خالی خشکی
و برسر میزند شیخی زموی و از حجاب اینجا
تحمل تا به کی دارد خدا از بینش آدم؟
چه میباشد گناه ما چه می باشد ثواب اینجا؟
گمان دارم زمان باشد زمان بیخودی کردن
و آدم دائما باشد فقط فصل الخطاب اینجا
سیاهی سایه ای دارد درین دنیا و می دانم
غرور و کبر و خودخواهی کند ما را عذاب اینجا
نباشد کاسب دنیا اسیر جنس آلوده
که می لرزد تن دکان ز حرف اعتصاب اینجا
تمامش کن سعید امشب دل من گشته جام خون
از آن خونی که دارد شیخ در جام شراب اینجا
نمی باشد به جز نیکی دوام و فرصت دنیا
که دارد هر چه می کاری سر انجام و جواب اینجا
سعید آریا