ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
سر چشمه جناب تو دولت سرای عشق
آخر درین سرا، چه گزینم بجای عشق
تا حسن خط یار کند مشق دلبری
حَک، میکند صحیفه دل را هجای عشق
هرچند دل محقر و کسر و شکسته است
پا در شکسته نه که بود مبتلای عشق
ما عاشقان حضرت حشریم و بندگان
در حشر عشق ،طالب درد و بلای عشق
جوئیم حشر را که بود وصل روی تو
ما غم کشیده ایم، امیدش سزای عشق
گر جوهر و عَرَض شده در خلق اصل، لیک
حق آفریده جوهر ما را برای عشق
ما عاشقان عشق و مریدان در گهیم
در کشتی شکسته دلان ناخدای عشق
جاوید شد زآب بقا خضر اگر ولی
فانی شود اساس جهان در بقای عشق
روز ازل ز پرتو حسن آفریده عشق
هستی ،وجود نیست؟بجز در عطای عشق
در راه عشق جمله گدایائیم و ،سائلان
مستغنی است در همه عالم گدای عشق
فرهاد کوه کن شد ،مجنون بدشت و راغ
عیسی که جان دمد بود از اقتضای عشق
در عشق عقل جزء عدو ومنافق است
رافض به عاقلان تو مگو ماجرای عشق
جاوید مدرس اول