یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

زبان من چه خاموش و دلم سرشار از حرف است

زبان من چه خاموش و دلم سرشار از حرف است
وجود سرد من بی تو ، بیا پوشیده از برف است

تو رفتی و زمستان را به قلبم ارمغان دادی
تو ای نامهربان غم را ، چرا بر من نشان دادی ؟

همیشه عاشقت بودم میان بی وفایی ها
همیشه حرف دل این بود امان از این جدایی ها

همیشه چشم ها خیره به قاب عکس دیوارم
چه شد رفتی که تنهایی دهد اینگونه آزارم ؟

بیا بی تو که هر لحظه به رنگ برگ پاییزم
بهارم باش هر لحظه ، که بی تو اشک می ریزم

بیا دیگر قراری نیست بر این قلب تب دارم
بیا ای نازنین دلبر ، تو را من دوست می دارم


مجید رفیع زاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد