یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای عشق باز امشب آمدی آبرو ببری

ای عشق باز امشب آمدی آبرو ببری
خبر مجنون شدنم را به هر سو ببری
چه شبها در فراغت نغمه سرایی کردم
با چشمان خمارت دل مستم از رو ببری
یوسف من در عشق تو دل را چه کنم
سرانگشت که نه، دل به چاقو ببری
تا نگاهم‌ می کنی مثل اسیری در بندم
دل را تو خواهی به یغما و به اردو ببری
‌همه عمر دلم در عاشقی معبود گذشت
خواهی دل عاشق را به نماز بی وضو ببری
حجابی با گلهای شقایق  به سر کرده ام
چو زنبورعسل جای گل، مرا به کندو ببری
شهد آن لعل لب شیرین دگر یادم نیست
لذت بوسه ی ممنوعه، بی گفت و گو ببری
شمع جانم خموش است و ندارد نوری
که تو آنرا برای روشنی به سوسو ببری

عسل ناظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد