ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
گاهی مینشینم گوشه ای از اتاقم وساعت ها به تو فکر میکنم انقدر فکر میکنم
که از خستگی خوابم میبرد گوی از نبردی سخت باز گشته ام یا جنگی تن به تن
وشاید یک مریضی لاعلاج ویا چه میدانم یک آنفلوآنزای سخت که ریشه دوانده
است تا مغز استخوانم بند بند وجودم میخواهد از هم جدا شود گویی اعتیاد
عجیبیست آ ری انگار به تو معتاد شده ام میگویند ترکش سخت است همین که به
ترک کردنت فکر میکنم درد دیگری در وجودم میپیچد این یکی گوشه چپ سینه ام
است هم صدای شکستنی می دهد هم مانند صاعقهای درونم تیر می کشد عجیب است
این فکر کردن به تو گاهی فکر میکنم اگربودی هیچ کدام از این اتفاقات نمی
افتاد از یک چیز بی خبری اینکه در همین شهر که ساکن هستیم یک نفر در یکی از
این خیابانهای اطراف که میشناسیش دلتنگ توست در همین حوالی
ندا نصراللهی