یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

باد عشقی وزید و شکستم این چنین حقم نبود

باد عشقی وزید و شکستم این چنین حقم نبود  ‌
سرو زیبا قامتی بودم که این طوفان حقم‌ نبود

باغبان هم بوستان هم طوفان را می شناخت
زد طوفان عشق با تبر بر پیکرم کین حقم‌ نبود

چوب ساده بودن خود در گلستان را خورده ام
چون‌ثمردار نیست درخت سرو، زین حقم ‌نبود

من خرمان سر به بالا میزدم در اوج آسمان
خوش خیالی در نسیم رقص مستان حقم‌ نبود

هر کسی داند به بوستان‌ میرود یا باغ عشق
در زمستان زیبا قامت است سرو روان حقم نبود

شعر مستی سر دادم در زندگی با دوستان
قطره قطره سوختم در پای عهد یاران حقم‌ نبود

گرچه دلتنگی ها از دوری آغوش یار دارد دلم
در فراق عشق بارها بشکستم باز این حقم نبود


عسل ناظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد