یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

چنـد سـال پیـر تـر از جــوان گشته ام بی تو

چنـد سـال پیـر تـر از جــوان گشته ام بی تو
یـار ای همه بلــور در تـن خفته ام بــه تکـرار
چه می شـود در مـن صـد ســال یـک بــــار
به میل مـرا خوانی به سـیل چشمی چـــرانی
به فالی خریدار شوی به اقبـالی مهمـان شوی
من چند سال دیگر شهریـــار می شـوم ای یار
تو را در کدامین کوچه بینش کند دیده هایم
* * *
پیر نشود در خود آرزویی جــز جــز خواندن از او
گاهی زمزمه در لبی چرخ روزگاران در خــود غریب
پیر خـــــواهم شوم راضی از خـــود به این عشق
به این آغـــوش خـــــالی ، حضوری سراب خیالی
پیر شوم از گمانه های آمدنش روزی چشم خیس
بــــاران نتوان خــواند درد درون من را به هرگونه


سیدعلی کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد