یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من ایستاده ام ولی ، زخم نشسته بر تنم

من ایستاده ام ولی ، زخم نشسته بر تنم
مثل درختِ پر ثمر ، رنج شکفته بر تنم

شادم اگرچه تاکنون به خاکِ تر نشسته ام
شکسته قامتم ولی چه خوش تبر شکسته ام

من به مسیر آسمان ، سر به فلک کشیده ام
شاخه به شاخه تا قمر، دست و سرک کشیده ام

پرنده پر کشیده از شاخه ی من به شوقِ باغ
شانه ی امنی شده ام برای هق هقِ کلاغ

پر شده ذهنِ زردم از ، پچ پچ بادِ رهگذر
خش خش برگِ سرخوشم مانده به یاد هرگذر

گرچه ربوده بادِ غم ، برگِ بلا دیده ی من
پرشده از برف شعف ، دستِ ستمدیده ی من


سحرفهامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد