ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
با قاصدک از حوصله ی باد مگویید
از محکمی لحظه ی فریاد مگویید
در جاده ی زندگی تب زده ی ما
گفتند،شما گفته ی مازاد مگویید
ما ناشنواییم و کمی گنگ ،شما هم
با ناشنوا قصه ی ارشاد مگویید
تحریک شدیم از نفس و مکر مداوم
اینگونه سخن در پی افراد مگویید
جز راه عزا نیست درین جاده دیگر
از پنجره ی بسته ز اعیاد مگویید
شیخ از نفس ماست که بر ملک فزاید
در مذبحه از رِقَتِ صیاد مگویید
در نامه ی بهمن که بود سوز مهیا
از گرمی تیر و شب مرداد مگویید
کشتند و دگر نیست کسی همنفس ما
با کشته دگر از هم و همزاد مگویید
باری چو نخواهید شود هجر فراگیر
در غلغله از پنجه ی بیداد مگویید
احساس سعید است که قد می کشد امروز
بس کرده ز حامی و ز امداد مگویید
سعید آریا