یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تنهابودنم مثه اون زمانها که بچه بودم

تنهابودنم مثه اون زمانها که بچه بودم
ظهرکه میشدهمه میخوابیدن
صدای خروپف شوم کرمیکرگوش آدمو
اما منم محکوم بودم بیدارباشم
بایددرس ومشقم مینوشتم
اگر نه ، زیرچشمی نگام میکردن
ودوتا لگدآبدارنوش جونم بود
الانم که بزرگ شدم
بازم ظهرهمه میخوابن
ولی من بیدارم به تو فکرمیکنم
که دایم لگدمیزنی به قلبم
نمیدونم بخندم یا اشک بریزم؟
اینم شده عشق خوابکی من


کریم لقمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد