ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
آیا کسی نیست...
مرا در کلمات بفهمد
مرا شبی مهتابی در حوض ببیند
مرا در صدای چلچله ها جستجو کند
مرا از نسیمِ بهاری سراغ بگیرد
مرا از بوی نسترن نقاشی کند
مرا در این جهان سیاه و سفید رنگین ببیند
مرا در وحشت و جنگ زنده بیابد
مرا از پشت شیشه ی پنجره ی خیس، بپوید
مرا در چرخش عقربه های ساعت، انتظار بکشد
مرا در قهوه تنهایی، داغ بنوشد
مرا در زمزمه مرغان عاشق پرواز دهد
مرا در تپش نبض وجودش حس کند
مرا در خیال هایش لمس کند
مرا شب ها زیر بالشتش مخفی کند
مرا صبح ها پشت پنجره ی شهر تماشا کند
مرا در سنگ نبشته های هخامنش ببیند
مرا در شر شر جوی آب بشنود
و وقتی مرا دید
در سکوت و نگاه
تنها با تبسمی معصومانه
هزاران حرف ناگفته را
از چشمانی منتظر
نثار تن خسته تنهای من کند.
حسین طایفی