ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
من به یک شعر فکر میکنم
فکری در آغوش قلب مهربانم
تا عمیق در انجام کاری هایم بپردازم
با یک آهنگ زیبا
موسیقی ملایمی که ذهنم سازنده اش است
و خلائی ندارد زیرا مهربانم
تا لحظه لحظه شروع هر روز بیدارمی مانم
در این آرامش همیشه تنها می مانم
و از این یک تازی همیشه ممنونم
ولی تا همیشه مهربانی خود را فراموش نخواهم کرد
تا اینکه روز به روز بگذرد و من در افق ناپدید شوم
تا اینکه هر صبح بخوابم
تا اینکه لب به جرعه ای آب گوارا بسپارم
تا اینکه در لحظه تنهایی ام شعری بسرایم
تا معرفت بلکه بالاتر رود و گدازه زمین منت مرا به اوج ها بسپارد
و زمین تشنه را باردیگر غرق میراث جاویدان خود کند.
کوهسار بزرگوار