یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

پنجره درد مرا می فهمی

پنجره درد مرا می فهمی
چهره ی زرد مرا می فهمی
چونکه سیلی خور طوفان بودی
پس هما ورد مرا ، می فهمی
سردی و گرمی دوران دیدی
ای جوانمرد ،مرامی فهمی
زخم دل دارم ودرمانش نیست
تو مگر درد مرامی فهمی
پنجره ساده و غافل بودم
مثل تو، مرد ،مرامی فهمی
آشنا آفت جانم شده بود
خصم نا مردمرا می فهمی
مثل باد این سوی وآن سوی دود
یار ولگرد مرا ، می فهمی
پنجره نادمم از کرده ی خویش
آه دلسرد مرا می فهمی
آفتابی به من ارزانی کن
جاده ی طردمرامی فهمی
چه جوابی بدهم فردا را
تو که پیگرد مرا می فهمی

ابوالحسن انصاری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد