یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو پرزدنِ بال‌ها بودی

تو پرزدنِ بال‌ها بودی
وقتی من سوزنی بودم
که در تن پروانه‌‌ای فرو می‌رفت
تو آن دانه‌های زمان بودی
که از لای انگشتان می‌ریختی
وقتی که من استخوانی سفید بودم
تو درخشش رنگین‌کمان بودی
که در دام امواج
بر سنگ‌ها فرومی‌ریختی
وقتی که من تپۀ دریاییِ به گل‌نشسته‌ای بودم
تو، دروغ‌های شیرین و
من ، حقایق تلخ
تو از هزار شب و روز داستان می‌بافی
و تورشان را بر روی آسمان پرستاره می‌اندازی
سنگریزه‌ای هستم من
که سرنگون
به سمت تودۀ مذاب زیرزمین سرازیر می‌شود


« شاعر : یوسوهیرو یوتسوموتو »

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد