یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ننویس دلم

ننویس دلم
دیگر برایم نسخه‌ای
از آمدن‌ها را
که من مجروحِ جراحیِ
رفتن‌های بسیارم


نکن زاری
به تدفین تمام آرزو‌هایت
نمی‌بینی؟
که دارم در کنار چشم خود
دریاچه می‌سازم؟
که من
از بالش‌های خیس هر شب خود
بسیار بیزارم

نزن فالی دوباره
چنان مرغ مریضی
که جای ارزنی
نوک می‌زند هر روز
به پاکت‌های اقبالم

احمد صفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد