یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در اخرعمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را

از : کاظم بهمنی

به انگشت هایت بگو

به انگشت هایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
توی موهام
قدم زدن در این شب گرم
حالت را خوب می کند
گل من
گاهی نفس عمیق بکش و
نگذار تنم از حسودی بمیرد

عباس_معروفی

گاهی فقط یک حاشیه ی امن و آرام می خواهی ؛

گاهی فقط یک حاشیه ی امن و آرام می خواهی ؛
به دور از تمامِ دوست داشتن ها
به دور از تمامِ دلتنگی ها
به دور از تمامِ خواستن ها ، نخواستن ها ...
تو باشی و یک فنجان قهوه ی داغ ، چند تکه شکلاتِ تلخ و یک موسیقیِ ملایم ،
چشمانت را ببندی ، لم بدهی وسطِ یک بیخیالیِ مطلق و تا چشم کار می کند ؛ عینِ خیالت نباشد !

نرگس_صرافیان_طوفان

تا ز جان و دلِ من نام و نشان خواهد بود

تا ز جان و دلِ من نام و نشان خواهد بود

غم و اندوهِ توام در دل و جان خواهد بود

پا مکِش از سرِ خاکم که پس از مردن هم

به رهت چشم امیدم نگران خواهد بود

 

- هاتف اصفهانی

نگفتم برات، یعنی یارو دکتر جدیده گفته نگم.

نگفتم برات، یعنی یارو دکتر جدیده گفته نگم.
اگه میشد برات بگم، تعریف می‌کردم شبایی که بارون میاد
این نبودنت میشه دق، می‌شینه بیخ گلوی ما.
هی فکری‌ایم یارو جدیده حواسش هست بهت؟
بلده با تو راه بره زیر بارون؟
بلده تو رو بخندونه؟ نکنه یه وقت تو رو برنجونه از خودش؟
نکنه بلد نباشه؟ بلده دستاشو بندازه دور کمرت قربون صدقت بره؟
گم بشه تو چشات، وقتی می‌خندی؟
بلده. بلد هم نباشه، تو یادش میدی.
شبایی که بارون میاد ما می،شینیم اینجا کنج آسایشگاه‌،
ماییم و این دیوونه قدیمیه که میشناسی و چند تا دیوونه دیگه.
یکیمون آواز میخونه، بقیه یاد خودشون میوفتن،
یاد دلبر، یاد بی‌کسی. نوبتی می‌میرن تا صبح.
سخت میگذره شبای بارونی.
نگفتم اینا رو که دلت بگیره.
نگرانتم، نباید باشم، دکتر زیاد بهم میگه، ولی هستم.
دلت اگه گرفت، موهاتو باز کن،
یه جایی که باد خوب بیاد وایسا.
عطر موهات که برسه به من، می‌دونی که دیوونم،
شهرو به هم می‌ریزم، خودمو میرسونم بهت.
همیشه بخند. دیوونه که نمرده، میاد می‌خندونتت.
همین. خلاص ....


#حمید_سلیمی

کـاش هیچ گذشته‌ای باهم نداشتیم

کـاش
هیچ گذشته‌ای باهم نداشتیم
آن‌وقت من میتوانستم
بـه تـو زنگ بزنم
و بی‌دلخوری حالت را بپرسم.
چقدر پرسیدنِ حالِ ساده‌ات
بعید شده حالا...


پریسا_زابلی_‌پور

چشم‌هایش همه‌ آن چیزی را که

چشم‌هایش همه‌ آن چیزی را که
صدایش نمی‌توانست؛ به من گفت
ما هزاران کلمه با هم حرف زدیم
بی‌آنکه واژه‌ای گفته باشیم ...

میا_شریدن