یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

نیمه شب بود و برفی که میبارید

نیمه شب بود و برفی که میبارید
دانه،دانه،آرام،آرام
اینحا بر موهای من
شاید اون سوی دنیا بر قلب تو،
برف می بارید و جانِ مرا تسخیر میکرد
تو اما،در فکرِ آفرینشِ آدم برفی
هر چه بیشتر به تو فکر می کردم
بیشتر در دستانِ گرمِ
خیالت آب می شدم
کوچک،کوچک،و کوچک تر
عاقبت،آه شدم،مثلِ بخار پشتِ پنجره
اینجا اما.روح و جانِ من
پر از خیالِ سپیدِ تو بود،

فاطمه مصطفایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد