ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
گرچه میگفتند و
میگفتم شب بلند و
زندگی در واپسینِ عمر کوتاه است!
اما در ضمیرِ من ، یقین فریاد میزد:
همتی کُن در صبوری،
صبح در راه است...
صبح در راه است، باور داشتم این را
صبح بر اسب سپیدش تند میتازد
وین شبِ شب، رنگ میبازد.
صبح میآید و من،
در آینه موی سپیدم را
شانه خواهم کرد..
قصهٔ بیدادِ شب را با سپیدِ صبحدم
افسانه خواهم کرد...
نصرت رحمانی