ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
تو در من می تپی
و من آغاز می شوم
با من راه می روی
و برگهای زرد از من فرو می ریزد
در من قدم می زنی
و هزار جوانه از من می روید
با من سخن می گویی
و حرفهای تو فقط شعر می شود
شعر من
من ترا می نوشم در آب در چای
زیر دندانم طعم تو چون گندم
چون خوشه انگور
من ترا در خود می شویم
با عطر کویر
عطر تن خود
من ترا می بینم
هر دم در هر نفسم
وقت سحر هنگام غروب
در زیر آسمان عشق خودم
و ترا می خوانم در یک شعر قشنگ
هر کجا هستی باش
فقط باش
نسرین بهجتی
می شناسمت
چشمهای تو
میزبان آفتاب صبح سبز باغهاست
می شناسمت
واژه های تو
کلید قفل های ماست
می شناسمت
آفریدگار و یار روشنی
دستهای تو
پلی به رویت خداست
شفیعی کدکنی
یه گله کانگورو برای نجات جانشون از آتش سوزی جنگل های استرالیا فرار کردن،
یه کانگوروی مادر به زمین افتاد و نیمه بیهوش شد.
کودکش اینطوری خوشگل اون رو در آغوش گرفت،
این آغوش گرم و عاشقونه، انرژی دوباره بهش بخشید....
معجزهی آغوش و مهربانی رو ببینیم ...
بزرگترین روانشناسان دنیایند
دو چشمت !!
این قدر که
امیدوارم می کنند
به زندگی