ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
می خواهم مثل قدیمی ها
خوشبخت باشیم
یک خوشبختی ساده ی دوست داشتنی
یک ایوان و عصرهایِ آدینه،
تکیه دادن به یک صندلی،
و زیر لب زمزمه کردن یک شعر،
شنیدن صدای بازی بچه ها،
صدا کردن نام تو،
جانم شنیدن های تو..
و هزاران حرفِ نگفته را
با یک نگاه، با یک سکوت گفتن
می خواهم تمام قانون های این زندگی های امروزه را
دور بیاندازم
از نو قدیمی شوم
و به مادربزرگ از دنیا رفته ام در دل بگویم:
راست می گفتی جانِ دل
قدیم ترها تعهد حرمت داشت،
عشق عشق بود..! برای کسی دل به دریا بزنید؛
که همسفر بخواهد،
نه قایق..!