یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من از زخم زبانها...

می دراند
سفیدی پیراهن ات
جگرم را
تا دلتنگ بمانم
از قناسی انگشتانت...
بیا هایدا بخوریم
دور میدان ولیعصر
و سیگاری بگیرانیم
روی نیمکتهای بلوار
بیا تا انقلاب برویم
و نبش فرعی های آزادی
درد دل کنیم

دستم را بگیر
قدم بزنیم
روزهای رفته را
تو از زخمهایت بگو
من از زخم زبانها...


آرزو نوری

کنار جاده نشسته ام

کنار جاده نشسته ام

راننده، چرخی را عوض می کند.

از آن جا که می آیم، دل خوشی ندارم؛

به آن جا که می روم، نیز میل چندانی ندارم.

پس چرا بی صبرانه

به عوض کردن چرخ نگاه می کنم؟



برتولت برشت

آب

آب

آنقدر ها هم که میگویند

مهربان نیست

هرچه را

با شن های کنار دریا می سازیم

خراب میکند


روژان علامه زاده