یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دلم اکنون هوایی ، چون هوای کربلا دارد

دلم اکنون هوایی ، چون هوای کربلا دارد
بسا عشق زمانه هم ، صفای کربلا دارد
که حس بوسه های من ، به روی گنبد مولا
دلِ غمگین ما را ، که صدای کربلا دارد
سرشک و پرسه در باران ، نمی خواهد کنون چتری
دل بارانی ام اکنون ، دعای کربلا دارد
دریغا شعر من خشکیده ، در اندیشه و فکرم
که شاید بیت و هر مصرع ، نمای کربلا دارد
بسا افلاک را رنجی بود ، پرخاطره اکنون

دلم درد زیادی ، از هوای کربلا دارد

فرهاد نظری پاشاکی

عطر پونه می دهد

عطر پونه می دهد
حسِ اشتیاق تو

رنجی ست
پرخاطره
در آسمانت

دریغا شعر من
خشکیده‌ در فکرم

نمِ باران می خواهد
هر بیت و
هر مصرع

زیر بارانِ
احساست
نمی خوام کنون
چتری


فرهاد نظری پاشاکی

قاصر از رجِ واژه های عاشقانه

قاصر از رجِ
واژه های عاشقانه

در گلویِ
انباشته از بغض

همه آرزویم این است
در مظلومترین
ماه بهار


جاری شود اشک من
به وسعت آسمان ابری
از حجم بارانی روح و روان

تا ولوله
غنچه های یاس


فرهاد نظری پاشاکی