آرام باش در هیاهوی من

آرام باش
در هیاهوی من
این تن امانتی است
برای معشوقه‌ام
تنهایی‌هایم را
به تن‌هایی سپرده‌ام
بی‌نفس مطمئنه‌ام.

علیرضا ایمانی فر

در فکر تو رفته ذهنم الله

در فکر تو رفته ذهنم الله
ذکر زبانم همه دم یا الله
قلبم همیشه به نورش روشن
لا حول ولا قوه الا بالله

علیرضا ایمانی فر

بعضی‌ها به هیچ صراطی مستقیم نیستند

بعضی‌ها
به هیچ صراطی
مستقیم نیستند
حتی اگر کوه را بالای سرشان بیاوری
در آسمان
ستاره‌ای می‌درخشد
نمی‌دانم چرا؟
گمان می‌کنم تنهاست
شاید کسی را قبول ندارد
و فرشتگان را
دختر خالق خود می‌دانند
شاید ستاره‌ای کور است
که در آسمان می‌درخشد.

علیرضا ایمانی فر

زندگی پر از اشکال هندسی است

زندگی پر از اشکال هندسی است
و پر از اشکال جبران نشدنی
با منطق هندسه هر چیزی قابل اصلاح نیست
بعضی چیزها بی‌منطق درستند
مقدمه من
فقط همین چند خط است.

علیرضا ایمانی فر

در شب روی صخره‌ای نشسته‌ام

در شب
روی صخره‌ای نشسته‌ام
کنار ساحل دریا
هیچ وقت تو را
به این بزرگی ندیده بودم
چه زیبا
در افق ایستاده‌ای
علیرضا ایمانی فر

هنوز هم خام چشم‌های خمارت می‌شوم

هنوز هم
خام چشم‌های خمارت می‌شوم
تو فریب‌کاری
دلم من هم ساده‌لوح
که خام چشمان گربه هم می‌شود

علیرضا ایمانی فر

مترسک هم که باشم

مترسک هم که باشم
برای مزرعه
عشق و سرسبزی می‌خواهم
برای راندن کلاغ‌ها...
علیرضا ایمانی فر

در این بامداد گرما حاکم است

در این بامداد
گرما حاکم است
سقفی برای همه هست
آسمان پر ستاره
اگر سقف آسمان بریزد
چاره چیست؟

علیرضا ایمانی فر