ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من با سیاهی دو چشم سیاه تو،
خواهم نوشت
بر هر کرانه ی این باغ
دستی همیشه منتظر دست دیگرست
چشمی همیشه هست که نمیخوابد...!
#خسروگلسرخی
و با هر اشارهی دستت
دریا میانِ رگم خواب میرود
ای مخملی که سرو
گُلبوتههایِ حرفِ تو را سبز میکند
خسرو_گلسرخی
پاره ای از یک شعر
با یک شکوفه
با تو
من آغاز می کنم
حماسه ی بزرگ عشق را
آفتاب دیگری
در آسمان لحظه خواهم کاشت
لحظه ها را در دو دستم جای خواهم داد
سوی خورشیدی دگر پرواز خواهم کرد
#خسرو_گلسرخی
دوباره دست های تو
آن دست های قادرِ عاشق
هم سان یک شکوفه،
یک گل
خواهد شکفت...
و خورشیدی خواهی گشت
بر فراز دیوارهای سیاه
همیشه خوش آفتاب،
همیشه بی غروب...
#خسرو_گلسرخی
حال می پرسم
یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟
یک اگر با یک برابر بودپس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
که «یک با یک » برابر نیست ...
خسرو گلسرخی