ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ای ذریه ی آفتاب؛
آنگاه که؛
نخستین نیزم طلائی فروغ جاوید ات ،
بر غربت نگاهم نشست،
آنگاه که؛
تشعشع هاله ات،
زمهریر احساسم را گداخت،
آن دم که؛
چشمه سار اشک عشق ات؛
برهوت روح خسته ام را سیراب کرد،
آن دم که؛
تن اثیری ات،
غرور سرکشم را به بند کشید،
دل از هر آنچه تو نیست،
کندم.
بگذار؛
شوریده گی ام فریاد کند،
این جنون افسار گسیخته را.
بگذار تا ؛
سنگ سار نگاه های هیز و هرزه شوم،
بگذار به زخم زبان،
تازیانه ام زنند
و واله گی ام را ،
به ریشخند،
هوس فریاد کنند.
اما بگذار؛
یک بار،
و فقط یک بار،
بگذار؛
تا بگویم:
دوستت دارم.
روح اله چیتگر