یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

همه آباد نشینان زخرابی ترسند

همه آباد نشینان زخرابی ترسند
من خرابت شدم و دم به دم آباد ترم
با نوای غم تو ، در دو جهان شادترم
می زنم جام از آن باده و دلشاد ترم
اشک چشمم شده آئینه داغ بصرم
با خیالت به شب بی سحرم می گذرم
دل به زلفت گره افتاده و آرام ندارد
می تپد سینه ام از شوق ، چو مرغ سحرم
من به شوق آمدم ، تا که بگویم نظرم
وآله ام من ، که در شور غمت شعله ورم


علی حسن پور

می خواهم خوش بین باشم

می خواهم خوش بین باشم
عینکی بر چشم‌هایم می‌زنم
تا تلخی روزگار را
با شیرینی لبخندت
مزمزه کنم.
طعم عسل لب‌هایت
بر جانم می‌نشیند
و روزهایم
هم‌چون عشق تو
شیرین می‌شود

سیدحسن نبی پور