ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
نگو که ماه چرا از تو روی پوشانده
برای این شب بی زور گنور از ستاره نگو
پلنگ خسته ی نومید از صداقت شب
نگو که پنجه کشیدی به ماه روی پتو
بگو ز خیل عزیزان چه زخم ها دیدی
که جای خنجر آن ها به روی گرده ی توست
بگو ستاره ی مرده کدام شخص هنوز
برای یافتن راه سر سپرده ی توست
تویی و فکر به کابوس های نیمه شبت
که در گذار همین فکر در سفر باشی
که زنده باشی و در مرگ دست و پا بزنی
به زنده بودن در مرگ مفتخر باشی
برای ماندن در خیل مردگان تنها
برقص حرف بزن گریه کن ادامه بده
لباس عشق به این خسته تن کن و از نو
به آنکه قلب تو را کشته بود نامه بده
گریزی از شب و تنهایی ات نخواهی داشت
به غیر سرفه ی خونبار بعد هر سیگار
به افتخار خودت پیک را ببر بالا
به احترام خودت پیک را زمین بگذار
برای دیدن راه نجات خود باید
به سمت آینه خانه ات رجوع کنی
و در کشاکش شب های ممتدت باید
به سمت دخمه ی تاریک خود طلوع کنی
به احترام دو چشمت که زندگی را برد
به سمت نور به سمت جهان رنگارنگ
کنار آینه باش و به خستگیت بگو
به احترام همین چشم ها بخند، بجنگ
مهدی توفیقی نعیم