یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

گله کردم از خدای خود

گله کردم از خدای خود
برآشفتم از حیات خود
خداوندا
عطا کردی بر من زجر گرفتار
ستاندی از من زر بسیار
آمد ندا
ای عبد مکن اینقدر گلایه
کرم دادم مکن اینقدر بهانه

اگر دانی که هستم یگانه
دگر نپنداری مرا همچون بیگانه


میلادلطفی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد