یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

عقربه زمان ساعتها

عقربه زمان ساعتها
زهر کمانه می‌کند
بر گرده ناتوانم
تا مرگ نفسی
نیست، هیهات
در من
مرگی می‌رقصد

که با زندگی دست
به یکی کرده تبانی
می کنند،، تا
زنده زنده تمامم کنند...
آه،، آه،، از این رقص
ناموزون واژه ها
در اندام قلم، که بر
پیکره ی ناتوان روحم
فرو می برد خنجری
از ملال و اندوه را

صدیقه جـُر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد