یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مرا ببخش

مرا ببخش
که اینگونه دلتنگ به تو می‌اندیشم.

هوشنگ‌ابتهاج

گریه نمی‌کنیم که می‌دانیم

گریه نمی‌کنیم که می‌دانیم
بغض زمین تمام نخواهد شد
این قصّه، قصّه نیست! جنون ماست!!
با نقطه‌چین تمام نخواهد شد...

مهدی‌موسوی

تمام سهم من از نوبهارِ آغوشت

تمام سهم من از نوبهارِ آغوشت
گلی‌ست شکلِ تبسّم که ظاهراً داری

من آهوانه پناه آورم به دامانت
خوشا به حال اسیری که در کمند آری!
ㅤㅤㅤㅤㅤㅤ
علیرضابدیع

تمامِ واژه های زنانه ی منی

واژه
بی نشان و نشانه
تأنیثِ سطرهای من است
باریک و بلند
زنی سیاه مو
که دورِ ستونِ خیالِ این اتاق
می رقصد به ناز

شهوتِ لرزشِ لمبرهای اوست
که می چرخد در آغوش دامنی کوتاه
و زیباتر می کند عشقبازیِ نور و پنجره را

عطرِ بکرِ سینه های زن است واژه
که آذر افکنده است در رگِ شعرها
و تنفسِ روشنِ اتاق را
عمیق می کند انگار

¤

شانه های عریانِ بی تابِ توست
کلماتِ من
که تحملِ هجاهای بلندِ جنگ را
نای به دوش بردنِ غصه های کودکانِ بی فردا را ندارد

تمامِ واژه های من از لب های مستِ تو بوسه می گیرد
بعد از مرور هزار شمارشِ مرگ
هزار روزِ عزا
شبانه میانِ انگشت های ترسانِ من رنگ می گیرند
تا شاید
آفرینشی تازه بیاغازند
بر تارک این ویرانه

¤

تمامِ واژه های زنانه ی منی
برقص بر آوارِ این شهرِ فروریخته
زیبایم کن ...



پوریااشتری

به‌بادرفته‌تر از برگ‌های پاییزی

به‌بادرفته‌تر از برگ‌های پاییزی
به قدر فاجعه‌ی ریختن غم‌انگیزی
به گریه می‌زنی و شانه‌ای فراهم نیست
به گریه می‌زنی اما به کوچه می‌ریزی


علی‌اکبر_یاغی‌تبار

فکرکردن به تو

فکرکردن به تو
یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوب‌ترینم! کافی‌ست

محمدعلی‌بهمنی