یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

میروم خسته وزار

میروم خسته وزار
تا کمی گم شوم ازدیدهمه
ودگرحسرت خندیدن من رانخورند
چه کسی میداند
غم مهمان شده درکنج دلم
به خیالش که نذری بدهند
یاجشن عروسی برپاست
بیچاره چه داند
این مجلس ختم است ومن میبینم
زین همه مردم نادان ونحیف
که برصورت وبرسربزنن
و وقتِ رفتن
بازپچ پچ بکنندباغیبت
پشت آن تورسیاهی که برسردارند

کریم لقمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد