یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رفتی و غم عشق در این سینه نهان شد

رفتی و غم عشق در این سینه نهان شد
رازی که نهفتیم گنجینهء جان شد

بر دوش کشیدیم غم و غصهء دنیا
بردوش من افزود غم ات،بارگران شد

سرو قد ما بود که در اوج جوانی
رعنایی خود باخت و خم گشت و کمان شد

از خویش رمیدیم و دگر دوست ندیدیم
با غیر نشستیم که اینگونه زمان شد

گفتی که دوسالیست که چیزی ننوشتی
ترسی است که بند قلم و مُهر زبان شد

ما درد کم خویش به اغراق نوشتیم
مشق غم ما خواندن و سر مشق جهان شد


حسن تاجیک قلعه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد