یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من جوان ساحلم،دریا کنارم

من جوان ساحلم،دریا کنارم
به دریا بگذارنم روزگارم
گهی در ماسه های گرم ساحل
و گاهی روی قایق ها سوارم
منم هم بازی ی کوسه به دریا
و گاهی نا خدای لنجدارم
شب و روزم چو ماهی های دریا
تمام موج ها در اختیارم
تنم در اب و چشمم سوی بندر
ز بندر دیدگانم بر ندارم

بگیرم ماهی از اعماق دریا
شود سوغات یار بی قرارم
رسیدیم ما به هم، ساحل بهار است
خریدار دل در انتظارم
اگر روزی بیایم او نباشد
منم بی او یقین جان می سپارم
خلیج فارس باشد آشیانه
درونش تا ابد من لانه دارم
من و دریا دو یار آشناییم
خلیج فارس دریای دیارم
اگر دشمن به سر دارد خیالی
خلیج فارس را من پاسدارم
ز جان بگذشته ام دشمن بداند
زنسل رستم آن ایل و تبارم


غلامرضا خدادادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد