ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چند خط، فاصله داشت
تا ایستگاه آخر،
همه را خط زد
همین ماند
همین چند خط،
مسافرین محترم
چمدانها را ببندید
چیزی به حرکت نمانده
دست خط میزند
گوش سوت میکشد
حرکت؟
نه
این خط هم
اِشغال است،
مقصد مورد نظر
در دسترس نمیباشد
هومن نظیفی
تا که رفتی مرا غم فراغت کشته است
کوه به کوه شاید ولی آدم به آدم میرسد
سال ها از دوریت می گذرد اما
غم تو با دل هیچگاه به پایان نرسد
امیرعلی متشی
سرد است هوا نگاه تو جان بخش است
آن چهره ی همچو ماه تو جان بخش است
این شهر تمام مردمش مایوس اند
آغوش تو و پناه تو جان بخش است
ژرفایِ نگاهت از جنون لبریز است
تاثیرِ دو چشمِ تو ، چو تیغِ تیز است
در شهرِ فرنگِ دیدگانت شوریست
این شور عجیب فتنه بَر اَنگیز است
تصویرِ تو در میان شعرم باقیست
از بودنِ تُست ، جانِ شعرم باقیست
خونی که درونِ پیکرم می گردی
اِعجازِ تو در زبانِ شعرم باقیست
ابوالفضل زارعی
شب چادر سیاه خود را بر سر کشیده و در سکوتی عمیق فرو رفته است...
و من،بی خبر از تو بسان شبگردی که در تاریکی به دنبال کورسویی از نور می گردد در پی توام...
میان من و تو فاصله ای بود به عمق نفهمیدن هایمان و نخواستن هایت...
در دلم آشوب ندیدنت ودر سرم رویای واهی وصال تو
کاش بودی...
رونا فرخ
ساحل بی تاب آرامش،شود حیران،
ز طوفانی که چشمانت کند ویران ،
غم شبهای بی پایان.
ولی دانم
شراب سرخ لبهایت ،
کند سامان ، همه موجهای سرگردان،در این دریای پر طوفان.
نفس می گیرد از تقدیر،از این تقدیر بی تدبیر
هجوم ساحل زیبا،به دست ساحر شیدا
حسن سهرابی
آنقَدر خوبی که در وصف تو کَم می آورم
شاخه شاخه دل برایت لاجَرم می آورم
ذره ذره هستی اَم محتاج دلجویی توست
عذر میخواهم که در پیش تو دَم می آورم
آفتاب من تویی محصور انوار تواَم
در کنارت لحظه ها را مغتنم می آورم
در حضورت لَمس کردم انسجام عشق را
عشق را می بوسم و پیش تو هم می آورم
یاد می گیرم سواد خواندنت را عاقبت
تا سرِ ذُلفت به تقریر قلم می آورم
دل حریم یار و یار من حریم دل شده
آتشی از این حَرم تا آن حَرم می آورم
این همه عاشق که من هستم به شیوایی تو
عاقبت من یک بلایی بر سَرم می آورم
فرزاد حسینی