یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

راه رفتن روی آب ، مثل یه موج

راه رفتن روی آب ، مثل یه موج
افتادن،توقعریه چاهی، ز اوج
رقصیدن از سردرد
دستای یخ زده ، از هوائی سرد
مثه یه بادبادک له شده ، تو دستای باد
چه ها کرد، این دل سنگت ، با شبام.
چشمای سیاه ومست خواب تو
لبای تشنه و، دست داغ تو
کبوترهای ، دل بی قفست
آخ که میگیره نفسهام ، ز دست
میبینی: حتی نپرسید ، اسممو ؟
لبای ساکت و، غم پرست تو
پاهای خسته تر ازخستگی ام
نمیزارن ، بیش از این ، جلو بیام
نمیدونی ؟
این سه حرف پر درد
با شکسته دل داغونم ، چه کرد ؟


سیدمحمدمعالی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد