یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

از هیجانِ رقصِ باد و باران

از هیجانِ رقصِ باد و باران
آنجا که زنجیر موّاجِ قطره ها
از زمین به آسمان
مثلِ آبشارِ گیسویِ تو بود
سراغِ تو را گرفتم

از نهان خانه ی چشمانِ منتظر
و شبانگاهِ دلتنگِ سحر
آنجا که زمین و آسمان
در شفقی سرخ پیوند می خورند
سراغِ تو را گرفتم

از خرامشِ آرامِ جویَک ها،
به سویِ تپشِ جویبار ها
و از وصلتِ جویبار به آبشار
آنجا که آزادی معنی می شود
سراغِ تو را گرفتم

از پاکیِ دل هایِ ساده
آن زیارتگاه هایِ بی غش و افاده
آنجا که خاستگاه عشق است و ایمان
و می رویاند راست قامتان آزاده
سراغِ تو را گرفتم

سراغِ تو را از جنگلِ سبز،
دشت هایِ خشکِ بی نبض
کوچه هایِ بلندِ تنهایی
کوه هایِ اسطورهِ شکیبایی
خروشِ رودهای هراسان
سوزِ عشق هایِ بی پایان
از همه جا و همه کس گرفتم

امّا تو،
غایب ترینِ غریب ها
عزیز ترینِ عزّت ها
حیاتی ترینِ آب ها
زیبا ترینِ خواب ها
همچنان نیستی
و من، همچنان سراغِ تو را می گیرم


امیر ابراهیم مقصودی فرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد