ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
امشب که خون از بیت بیت شعر من جاری ست
لبخندهای مضحکم از روی ناچاری ست
سرما که آمد، عشق همدست کلاغان شد
کار مترسک در زمستان ، "آدم آزاری" ست
دهقان عاشق! کوه اگر این بار ریزش کرد
پیراهنت را درنیاور ، قصه تکراری ست
بگذار تا درهم بریزد خاطرات ما
این بار مفهوم سکوت تو ، فداکاری ست
ریل و قطار ازهم جدا باشند می پوسند
دور از دل هم سهم هردو گریه و زاری ست
دیشب تو گفتی مرگ هم یک جور خوشبختی ست
پایان هرخوابی که میبینیم بیداری ست
من هم قطاری خارج از ریلم ، خیالی نیست
بگذار وبگذر تا بمیرم ، زخم من کاری ست ...
امید صباغ نو